ساحل بندر لنگه جایی بود به نام قلعه پرتقالی ها که تنها باقیمانده ای از برج و دیوار قلعه را می شد دید. ستونی به ارتفاع چهار پنج متر و قطر شاید سه متر .درختی بود که اسمش را نمی دانستم و زنی که رو به ساحل روی دیوار کوتاهی نشسته بود .
دریا آبی خوشرنگی بود.فیروزه ای انگار که کاشی شده بود.بالای سیاهی زن خط افق بود جایی که آبی دریا به آبی آسمان می رسید
2 comments:
che jaleb...axi ke nashod...in ebtekar kheili jaleb bood...manam az in axayi ke nemishe ziad daram!baziash aslan az zehne adam nemire.
ولی اگه میشد چی میشد!!!
Post a Comment