Saturday, August 30, 2008

خاطرات یک سهامدار تاریخ نخانده



از خدا که پنهان نیست از شما هم نباشد .در نوجوانی چند باری شد که برای نمایش آدم حسابی بودن ، کتاب یا مجله ای دست می گرفتم با وجود اینکه میدانستم موقعیتی برای خاندن پیدا نخاهم کرد. این روزها ولی ،نات اونلی روزنامه خاندن چیزی به فهم و شعورم اضافه نمیکند..بات آلسودر اکثر موارد احساس میکنم دارد به شعورم هم توهین می شود . با روزنامه خاندن احساسی شبیه دیدن بیست و سی به آدم دست میدهد..
آخرین بار پرویز گیلانی ،یک سهامدار در شماره پنجاه و یکم نشریه شهروند امروز دریک متن واقع نما و جدی در قالب خاطره ای از دوران کودکی اش که به زمان حال هم وصلش کرده بود. به شعور من توهین کرد .
متن را در سایت شهروند امروز نیافتم .اسکن شده اش را گذاشتم.خلاصه اش این است که: یحیی پسر عصمت خانم در زمان ناآرامی های جنگل سیاهکل گم می شود. بیست و پنج سال بعد با ساک برزنتی و کلاه روسی باز می گردد و معلوم می شود این مدت در شوروی بوده .آقای پرویز گیلانی و برادرشان خسرو مامور می شوند یحیی را با بافت جدید روستا و شکل و شمایل جدید شهر آشنا کنند .برای یحیی همه چیز تازگی دارد . به هرکجا که می رود ، خانه رحمان مرادی و باغ ابراهیم یا شالی کوبی مش رحمان چیزی زیر لب زمزمه می کند . تا اینکه به تراکتور پدر محمد عباسی همکلاسی پرویز گیلانی می رسد. روی تراکتور تف می اندازد و می گوید .بی پدرها از کجا آورده اید. چرا من باید بخاطر شماها زندان بروم و شماها خوب زندگی کنید. به روایت آقای گیلانی عقده و نفرت یحیی تا جایی ادامه پیدا می کند که یک شب آقا پرویز می بیند پدر محمد عباسی دارد یحیی را بخاطر شاشیدن روی تراکتورش کتک می زند . بعد آقای گیلانی اتفاقی در زمان حال را تعریف می کند. ایشان که برای اجاره یک انبار به جنوب شهر رفته بوده. می بیند نوجوانی دارد روی رینگ نقره ای ماکسیمای مشکی رنگ ایشان می شاشد. و با میخ یا چیز دیگری روی کاپوت ماشین خط می اندازد .آقای گیلانی نوجوان را می گیرد ابتدا می خواهد له اش کند اما خودش را کنترل می کند .از نوجوان می پرسد چرا همچین غلطی کردی نوجوان می گوید –ازکجا آورده ای ! بابا یحیی می گوید سرمایه دارها کثیف هستند.آقا یحیی پسرک را ول می کند و سیگاری آتش می زند . این متن را نمیدانم خاطره بگویم یا داستانی به سبک رئالیسم جادویی
بهرحال مشخص است که واقعی نیست و آقای گیلانی برای جذاب تر شدن حرف اصلی اش این شیوه را برگزیده .ایشان ولی هم دروغ گفته و هم راست نگفته . هیچ توضیحی برای مرتبط کردن همولایتی دیوانه شان که در شوروی یک پیرزن را هم کشته به واقعه سیاهکل نمی دهد. تصویری که از یکی ازمرتبطین به سیاهکل میدهد. فردی عقده ای ،طلبکار از مردم،مخالف با پیشرفت است. حرف اصلی همین است اتهامی تکراری برای تمام کسانی که زیر عنوان سوسیالیسم جای می گیرند.
نوجوان شاشو را هم باید احتمالن سمبل چپ های امروزی یا مخالفین سرمایه داری بگیریم که شاشیدن ودشمنی با سرمایه داری را از پدر و نسل قبلی به ارث برده اند .
ولی هواداران این تفکراگر طلبکار مردم بودند . اسم خودشان را نمی گذاشتند فدایی خلق . درواقعه سیاهکل سه نفر از چریک ها توسط روستاییان دستگیر شدند.ولی از اسلحه شان علیه مردم استفاده نکردند
قرار بود موتور کوچک موتور بزرگ را به حرکت دربیاورد که نشد. اینکه در ارزیابی شان از شرایط اشتباه کردند حرف دیگری ست ولی مطمئنا اکثریت چپ ها گداگشنه هایی نبودندکه عرضه پولدار شدن ندارندواین برایشان عقده شده باشد .اتفاقن بیشتراینها از طبقه متوسط شهری و فارغ التحصیل یا دانشجوی دانشگاه بودند که امکان ورود به سیستم را هم داشتند .1
کما اینکه الان هم همینطور است ولی شاید اگربا پرایدشان سر چهارراه می رسند نمی توانند کودکان دست فروش را نبینند. و فقط به فکر تبدیل ماکسیمایشان به سانتافه باشند.
از پرویز گیلانی بزرگترها ایرادات بزرگتری به سوسیالیسم به تفکر چپ و مخالفین با سرمایه داری گرفتند.اتهام بهره وری پایین یا عدم همخوانی آرمانهای سوسیالیسم با فطرت انسان به مراتب بیشتر جای صحبت دارد .حتی پل سویزی هم به ضرورت آفریدن انسان نوین برای ساختن دنیایی نو** اشاره می کند .
پرویز گیلانی به خودی خود اهمیتی ندارد .اهمیت اینجور نوشته ها در مخاطبین نشریه است . کسانی که نه مارکس خوانده اند و نه مثلن جامعه باز و دشمنان آن را. نوجوانانی که پیش زمینه ای ندارند و احیانا بعد از این هربار درباره چپ ،سرمایه داری و سیاهکل چیزی بخانند یا بشنوند یاد آقا یحیی می افتند. و مخالفین سرمایه داری را افرادی که عرضه پولدار شدن ندارند میشناسند . که چشم دیدن رفاه و خوشی دیگران را هم ندارند.
باورمن این است که فعلن دنیا جای بهتری نمی تواند بشود .ولی با ادامه حاکمیت ایشان و عقبه ایشان و دوستانی که با وجود اختلاف نظرهایی که دارند اگر گوشت همدیگر را بخورند استخان همدیگر را دور نمی اندازند .ایران حتمن جای بدتری خواهد شد.
دفاع از سرمایه داری مال جایی ست که اقتصاد آزاد و رقابتی برقرار است . جایی که اغلب پولدارترها فرصت طلبان خلاق هستند جایی که دیگران هم کنار آقای گیلانی و دوستانشان اجازه چاپ افکار و خاطراتشان را دارشته باشند .نه جایی که اقتصادی فاسد ،نیمه پنهان، غیر رقابتی و رانتی دارد و پولدارترها این کسانی هستند که می بینیم .

1مقاله تراژدی چپ در کتاب تاملی برمدرنیته ایرانی نوشته علی میرسپاسی
2یادواره پل سوییزی انتشارات بازتاب نگار
3 مشخصات و عکس افراد درگیر در ماجرای سیاهکل همراه با شرح کوتاهی در روزنامه کیهان نوزدهم بهمن پنجاه و هفت چاپ شده است
نوشته آقای گیلانی با عنوان آقا یحیی در سایت شخصی شان

No comments: