Monday, August 20, 2007

زن مردم مونده لای در


عکس خروس نگهبان-مرغان اسیر

از مهدی ملکی
من که باید برم دنبال گندم و خربزه کاشتن –هردوشون نون داره- ولی اگه به کار یا رشته تحصیلی کسی مربوط میشه این عبارت زن مردم با اون کسره مالکیت اش خیلی جای کار داره . حالا جامعه شناس روان شناس مطالعات زنان فلسفه دان از این قبیل اگه هستید یه مطالعه ای روی این مسئله انجام بدید
یکبار تو راه ورامین سوار این مینی بوس های بنز سقف کوتاه بودم پر پر بود یه خانمی میخاست از ردیف آخر بیاد جلو پیاده بشه وسط هم که دو ردیف ادم واستاده بودن اصلن را نبود
خانومه برگشت گفت برید کنار مگه نمی بینید زن مردم میخاد رد بشه
خیلی جالب بود خانومه خودش رو بعنوان مایملک آقاشون که ممکنه تحت فشار ازدحام جمعیت آسیب ببینه معرفی میکرد و بشدت در حفظ منافع همسر کوشا بود
مثلن نمی گفت برید کنار میخام رد شم یا اجازه بدید رد شم یا از این حرفا
امروز هم اتوبوس آذری –انقلاب خراب شده بود دود جمع شده بود تو قسمت زنونه راننده هم واسه اینکه زودتر برسه ترمینال و ماشین رو بخابونه واسه تعمیر گازش رو گرفته بود و باعجله میروند تو ایستگاه هم سریع درو میزد و راه میافتاد
خلاصه تو یکی از ایستگاهها هنوز یه خانومی پیاده نشده درو بست و دادو فریاد زنه رفت بالا و مردم هم هی میگفتن آقا درو بزن زن مردم مونده لای در
ما خونه مون طبقه پنجمه روبرویی یه خونه سه طبقه س که دو تا دختر عصرا میان بالا لب بوم میشینن با این روبرو که ساختمون ما باشه اس ام اس بازی میکنن هنوز کشف نکردم این طرف قضیه کی هست
به لطف شیشه رفلکس دو تا عکس گرفتم ولی بدلایل اخلاقی نمی تونم اینجا بزارم خودتون با تخیلتون صحنه رو بسازید
عصرا اون دو تا میان یکمی می چرخن بعد یکمی اشاره بازی بعد یکمی حرف و بعد اس ام اس بازی
تکنولوژی زندگی رو راحت کرده دیگه قدیما طرف سه چهار تا پشت بوم میرفت اونور نامه اش رو میذاشت زیر یه اجری تو درز دیواری جایی حالا دیگه راحت شده کارا
اوه راستی پریروزیا سر کوچه بچه ها بساط گل کوچیک راه انداخته بودن
قدیما که ما بازی میکردیم سه چهارتا تیم می شدیم پنج دقیقه دو گل بازی میکردیم هر تیمی که زودتر از پنج دقیقه دو تا گل میزد برنده بود اگه مساوی می شد میگفتیم اوت اخر توپ که از زمین بیرون میرفت میومدیم پنالتی میزدیم .
تو فاصله ای هم که بیرون بودیم و منتظر که بازی دو تیم دیگه تموم بشه بازی خودمون رو انالیز میکردیم و تو سرو کله همدیگه میزدیم
ولی اون روزی اونایی که بیرون بودن اروم کنار جدول نشسته بودن داشتن با موبایل فیلم پرنو نیگا میکردن
فردا هم قراره یه برنامه ای نشون بدن به نام به اسم دموکراسی از دست ندید
اعترافات اسفندیاری و تاج بخش
ولی بقول صمد آقا هیشکی نمی تونه مث ما اعتراف کنه
نقد نو هم به دلیل مشکلات مالی فعلن منتشر نمیشه تازه من عکس کارگری اجتماعی براشون برده بودم شانس رو می بینید توروخدا فکر کنم هفته دیگه که میرم شمال دریا اگه خشک نشه حتمن طوفانی بشه
اخرین شمارش ویژه نامه علی اشرف درویشیان بود
یه جایی نوشته بود
همه چیز از نازکی پاره میشه
ظلم از کلفتی
تفریح پیشنهادی
برید پارک طالقانی بعد از دایره دوم بشینید رو یه نیمکت
این پسر دخترا که میان برن ته پارک بهشون بگید
مواظب باشید اون ته مامور واستاده
آقا از هر پنج جفت چهارتاشون برمیگردن
ای حال میده ای میخندید
ولی کلن خیلی بدبختیما
هیچ بهش فکر کردین؟!

No comments: