Saturday, August 30, 2008

یک فیلم طولانی درباره دوست داشتن-جلد اول



توفکرم که اقتصاد بخونم یا جامعه شناسی ،یا اینکه برم دنبال فیلمسازی .یه طرح هم دارم .اسمش رو گذاشتم یک فیلم طولانی درباره دوست داشتن.حساب کردم حدود سه ساعت و نیم شد.
سکانس افتتاحیه اینجوریه که یه سربازتو سنگر در حال روزنامه خوندن رو نشون میدیم که یه فلاسک چای هم کنار دستش هست .با کمترین حرکت چشمها و بدن .بیشتر بنظر میاد داره نگاه میکنه تا بخونه . موسیقی نداریم کلا مثل استنلی میخام از موزیک انتخابی استفاده کنم.ولی برای این صحنه صدای محیط کافیه دوربین یکمی دوروبر می چرخه، محیط کوهستانی و خیلی آرومه .سرباز تنهاست و فقط صدای باد و پرنده می شنویم بنظرمیاد سنگر دیده بانی باشه .برمیگردیم به سرباز ،با دقت روزنامه رو تا میکنه میذاره لای کتاب و کتاب رو گوشه سنگر داخل کوله پشتی میگذاره. دوربین رو برمیداره شروع میکنه به نگاه کردن .پانزده ثانیه نمای نزدیک سرباز رو داریم و بعد خوردن تیر به پیشونی سرباز .فیداوت.
این صحنه باید تا جای ممکن غافلگیر کننده باشه که تماشاچی درگیر بشه برای یک ساعت بعدی فیلم که شاید کمی یکنواخت و خسته کننده باشه براش ..
برای این یکساعت میخام دوربین رو با کادر ثابت بگذارم تقاطع حجاب و آب کرج نمیخام زیاد شخصی بشه یک کمی اجتماعی سیاسی هم قاطیش می کنم.البته نه بقول سعید عقیقی از نوع گداگرافی یه چیز کاردرست میسازم
ولی مخاطب عام رو هم نباید فراموش کنیم .چند وقت پیش با علی صحبت میکردم میگفت -دقت کردی سالنای سینما جدیدن خیلی تاریک تر شده دیگه اون لطفا سیگار نکشید قرمز هم نیست.دفعه آخری یه پسره دیگه کلن رفته بود زیر صندلی . فکر کنم یه بخشی از رونق سینما از بی مکانی جووناس- .خنده ام گرفته بود گفتم خب شاید این بگیرو ببند ها هم از سیاست های حمایتی دولت برای سینمای وطن باشه وگرنه وقتی با دوهزارتومن میشه سه تا دی وی دی خرید دیگه کی میره سینما اونم برای این فیلما
*
تو این یکساعت یک دعوا بین دو راننده سر مسافر خواهیم داشت . چند دقیقه ای بوق زدن و نگه داشتن ماشین ها برای دو تا خانوم.یک دعوا بین دو تا مسافر برای سوار شدن به ماشین وچند دقیقه ای هم صدای خارج از کادر جرو بحث های دختر - پسری .بعد یکی میاد و ساعت می پرسه اینجا متوجه میشیم که کل جریان پی او وی بوده. سوژه ها تکراریه ولی من پرداخت جدیدی خواهم داشت
*
بعد قطع می کنیم به ده بیست سال بعد، کل فیلم باید غیر خطی باشه مثل بیست و یک گرم .سرباز کشته شده رو تو میان سالی نشون میدیم.این حرکت خودش نشون میده که فیلم خیلی هنریه .مردی همراه با یک دختر ده دوازده ساله دارن قدم میزنن.مرد ساک ورزشی در دست داره و دختر شلوار جین آبی و تی شرت صورتی و موهاش رو با یه گل سرکه نگین های قرمز رنگ داره بسته.محیط همون حوالی آب کرج هست ولی بطور مشهودی تغییر کرده .وسط مکالمه شون هستیم. دختر مبهوت اول چهره پدر و بعد دستای خودش رو نگاه میکنه و ناباورانه می پرسه بخاطر لاک ناخن کتک میزدن؟
*
پارک ساعی دختری بدنبال یک پسر میدوه .این دویدن دختر بدنبال پسر خیلی مهمه به دو دلیل. یکیش همین مسئله دویدن دختر به دنبال پسرو نه مثل همیشه پسر بدنبال دختر که هم دست منتقدین رو برای بحث و برداشت ها ی مختلف باز میگذاره و هم یکجور اشنایی زدایی هست .
دوتا خانم میانسال با نگرانی اونها رو تماشا میکنن . پسر برمیگرده و شروع میکنه به آواز خوندن و رقصیدن و دور درخت ها چرخیدن تو مایه فیلمای هندی .
.تو همون فضا ولی جوری که انگار این دوتا جدا از محیط هستند و هیچکس نمیبینتشون یه چیزی تو مایه های دنسر این د دارک . . این قسمت رو برای رفع خستگی و دوباره درگیر شدن تماشاچی های فوق الذکر گذاشتم.
پس شد موزیک انتخابی .صدای خارج از کادر . روایت غیر خطی و کلی ارجاع به فیلمای دیگه. .
کمی بعد این دوتا رو داریم که روی یک صندلی نشستن .پلیس دست یک پسر نوجوون رو گرفته دختری هم بدنبال اونها داره التماس میکنه . با گریه این دونفر رو نشون میده و میگه آقا توروخدا ما که کاری نکردیم . ببینید اینارو! چرا اینارو نمی گیرید پس.
پسر می پرسه راستی چرا هیچکس به ما گیر نمیده؟ دختره میگه فقط به اراذل گیر میدن .پسر مخالفت میکنه هنوز رو دیالوگها فکر نکردم ولی از اقتصاد و دین و سنت حرف میزنه .دختر تایید میکنه. پسر با خنده میگه بازم که دعوامون نشد .دختر میگه ناراحتی یه چلنج دیگه ایجاد کن.
*
چند تا دیگه هم هست که تعریف نمی کنم تا فیلم رو که دیدید بی مزه نباشه براتون .
در تیتراژپایانی هم از خانم کاف بخاطر راهنمایی ها و مشاوره هاشون و خانم صاد نون و آقای ب ت ش و خانواده محترمشون که در یک روز بحرانی منو از مرگ نجات دادند تشکر میکنم همینطور از آقای الف خ و علی زد که بخش عمده لذتی که از سینما و موسیقی بردم رو مدیون علی زد هستم

No comments: